هارد های جدید سیگیت با ظرفیت ۱۰ ترابایت
سری باراکودا Barracuda مخصوص کامپیوتر
سری آیرون ولف Ironwolf مخصوص شبکه و NAS
سری اسکای هاک SkyHawk مخصوص سیستم های نظارتی و دوربین
برای دیدن نام های اصیل ایرانی پسر اینجا کلیلک کنید:
اسم دختر ایرانی با حرف الف :
افرا: ستایش کردن
افشید: شکوه خورشید
آپامه : خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی
آتری : آذر
آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ
آتوسا : نام دختر کورش ، زن داریوش
آدخت : خجسته و نیکو
آذر : آتش، فروغ، روشنایی
آذربانو : بانوی آتش گون
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین
آراسته : با نظم و ترتیب
آرام : قرار، سکون
آرام دخت : از نام های برگزیده
آرام دل : از نام های برگزیده
آرامش : آرمیدن
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیدخت : از نام های برگزیده
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاده : نام مادر گشتاسب
آزیتا : از نام های برگزیده
آژند : نام گلی است
آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی
آشنا : یار، دوست
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آفتاب : گرمی، روشنایی
آفرین : درود و سپاس
آلاله : نام گلی است
آمیتیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش
آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنیتا : از نامهای برگزیده
آهنگ : سرود و نغمه
آوا : آواز، آهنگ
آوازه : شهرت و نام آوری
آویشن : گیاهی خوشبو
اختر : ستاره، شهاب
ارشیا : راست و درست
ارغوان : نام گلی است
ارمغان : پیشکشی، هدیه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
اشااونی : زن پاک و راست
اشوچهر : از نام های برگزیده
اشودخت : از نام های برگزیده
اشوروی : از نام های برگزیده
اشوزاد : از نام های برگزیده
اشومهر : از نام های برگزیده
افروز : روشن، روشن کننده
افسانه : داستان، خاطره و یادمان
افسر : بالا و سرور
افسون : از نام های برگزیده
افشان : از نام های برگزیده
اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
انگبین : عسل، شهد
انوش : جاویدان
انوشک : انوشه، جاودان
انوشه : بیمرگ و جاودان
انیران : روشنایی بی پایان
اَهونَوَر : نگهبان تن
ایران : آزادگان و سرزمین آزادی
ایرانبانو : بانوی ایرانی
ایراندخت : دختر ایران
ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)
آلیش: قابل اشتعال
الیا: نام گل
آمیتریس: نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا
آموتیا: نام دوشیزه در زمان زندیه
آناهیتا: نام فرشتگان اهورامزدا
آندیا: همسر اردشیر اول
آنیتا: نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه
انوشا: خوشحالی و سرور و شادی
انوشک: نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
انوشه: نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
آرا: آراستن و زیبا کردن
آرمیلا: نام دختران در ایران باستان
آرمیتان: شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آروشا: درخشان – نورانی – باهوش
آرتا: نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند
ارنواز: شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آرتمیس: گوینده راستی- نام دریاسالار زن
آرتنوس: صادق – راستگو – نام دختر داریوش
آسا: نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت
آتاناز: نامی ایرانی
آتنا: نامی ایرانی
آتوسا: دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار
آتوشه: نام عمه یا خاله شاپور شاه
آوید: نامی ایرانی
آویسا: آب پاک و تمیز
آیدا: همچون ماه و مهتاب
آیدان چهره زیبا همچون ماه – آیسان
آیلا :نور ماه و مهتاب- آیناز
آبگینه : شیشه، بلور
آپامه : خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی
آتری : آذر
آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ
آتوسا : نام دختر کورش ، زن داریوش
آدخت : خجسته و نیکو
آذر : آتش، فروغ، روشنایی
آذربانو : بانوی آتش گون
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین
آراسته : با نظم و ترتیب
آرام : قرار، سکون
آرام دخت : از نام های برگزیده
آرام دل : از نام های برگزیده
آرامش : آرمیدن
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیدخت : از نام های برگزیده
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاده : نام مادر گشتاسب
آزیتا : از نام های برگزیده
آژند : نام گلی است
آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی
آشنا : یار، دوست
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آفتاب : گرمی، روشنایی
آفرین : درود و سپاس
آلاله : نام گلی است
آمیتیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش
آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنیتا : از نامهای برگزیده
آهنگ : سرود و نغمه
آوا : آواز، آهنگ
آوازه : شهرت و نام آوری
آویشن : گیاهی خوشبو
اختر : ستاره، شهاب
ارشیا : راست و درست
ارغوان : نام گلی است
ارمغان : پیشکشی، هدیه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
اشااونی : زن پاک و راست
افروز : روشن، روشن کننده
افسانه : داستان، خاطره و یادمان
افسر : بالا و سرور
افسون : از نام های برگزیده
افشان : از نام های برگزیده
اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
انگبین : عسل، شهد
انوش : جاویدان
انوشک : انوشه، جاودان
انوشه : بیمرگ و جاودان
انیران : روشنایی بی پایان
اَهونَوَر : نگهبان تن
ایران : آزادگان و سرزمین آزادی
ایرانبانو : بانوی ایرانی
ایراندخت : دختر ایران
ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)
آذرمهر: آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا
آذرنوش: نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران
آزیتا: نام شاهزاده – ملکه و پرنسسز در ایران
الیکا: مادر زمین – شکوفه – نام دهی در شما ایران
الیزه: نام مکانی در رودبار
المیرا: فدا کننده
اریکا: مرتبط با زمین
اِستاتیرا: همسر داریوش سوم
ایرسا: رنگین کمان
آبنوش: از زنان ویس و رامین
آپاما: دختر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت: وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون: دختر کورش بزرگ – زن داریوش
آرگون: شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی
ارشانوش: از نام نامه نخعی
آتری: به معنی آتش – از نامهای باستانی
آپامه: خوشرنگ و زیبا – دختر اردشیر دوم هخامنشی
آرتا: از نامهای باستانی
آندیا: زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی
ارشین: از شاهدخت های هخامنشی
ارشنوش: نام نامه نخعی – نام باستانی
افروز :از نامهای پهلوی
آذرگون: دختران در زمان اشکانی ویس و رامین
آذرمهر: آتش مهر
آرتونیس: دختر ارته باذ و خواهر برسین
آرمه: ئیتی فروتنی – پاکی – نگهبان زمین
آذرمیدخت: دختر همیشه جوان – دختر خسروپرویز – زنی که شاه شد
آسیمن: نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آماستریس: دختر داریوش سوم
اَدرک: دختر یزدگرد سوم ساسانی
اَردویسور: فرشته آب در ایران باستان
آرته دخت: شهبانو اشکانی همسر اردوان
اَرشیت: دوست ترین – نامی از دوره هخامنشی
اَمِستریس: شهبانوی خشایارشا
اوراشی: زن پسر سیامک
آریا ناز: نامی ایرانی
آبان سا :مانند آبا ن – آبان ماه تغییر آب و هوا است و آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد Ĥ آبان
آباندخت :دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
آبانفام :به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است
آبگینه :شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب
آبنوس :درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد
آبیژ :صورت دیگر آیید،شراره، اخگر،آتش – کنایه از افراد پر جنب و جوش
آپاما :نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آپامنه :نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان
آترا :آذر- آتش – نام یکی از ماههای پاییز
آتبین :آبتین ،روح کامل و نیکو کار – از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آپامه :نام دختر سپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس
آتسا :آتوسا
آتش :از شخصیتهای شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار
آتشدخت :دختر آتش یا دختری که چون آتش است – کنایه از دختر با شور و حرارت
آتیه عربی آینده
آتورینا : آشوری متحول کننده ، تغییر دهنده ، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است
آتوسا : یونانی نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
آتیس :نام خدای حاصلخیزی فریگیان
آتشین :نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
آتلاز ترکی اطلس، حریر – پارچه نرم و لطیف
آتنا فرانسه در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت
آتنه فرانسه آتنا-در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت
آتور اوستایی-پهلوی آذر،آتش
آدا :پاداش مینوی، فرشته توانگری
آدنا :نام روستایی در نزدیکی چالوس
آدورینا آشوری آدور- مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، یاری دهنده
آدونیس فنیقی آدنیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود
آدیشه آتش – در گویش خراسان آتش کوچک
آذر اوستایی-پهلوی نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آذرافروز هردو :روشن کننده آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، نیز دلداده بهرام در داستان همای و
آذرخاتون :آذر+ خاتون،بانوی آتش
آذردخت :دختر آتش
آذرک :شراره آتش، اخگر، نام دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
آذرگل :گلی سرخ رنگ شبیه شقایق
آذرگون :گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است – به رنگ آتش
آذرمه :رئیس و بزرگ آتشها( آتشکده ها)
آذرمینا :لعلگون، سرخ رنگ
آذینگل :زینت گل، زیورگل – کنایه از زیبایی بسیار زیاد
آراسته :آن که دارای صفتهای خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است
آرا :مخفف آراینده آرایشگر-زیور زینت
آراگل :آراینده گلها – زیبا کننده گلها
آرالیا انگلیسی نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی، و درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند
آرامدخت :دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار
آرتمیس یونانی در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون – همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی
آرزو :میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه
آدنیس فنیقی آدونیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود
آرتیستون :نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
آرمتی :فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین
آرمیتا اوستایی-پهلوی الهه نعمت – آرامش یافته
آرمیندخت :دختر آرمین
آرمینه ارمنی ارمنی، دختر ارمنی
آریادخت :دختر آریایی – دختر ایرانی
آریانا :نامی که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریایی ها داده بودند
آریاناز :موجب فخر و مباهات قوم آریایی
آریانوش :شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
آریژه :نام شهری در زمان اسکندر
آرینا کردی آریایی نژاد – از نسل آریایی
آریندخت :دختر آریایی – دختر ایرانی
آزاددخت :دختر آزاده ، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی
آزاده :عاری از صفات ناپسند اخلاقی،رها ، وارسته،از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
آزاله فرانسه گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می
شود
آزالیا انگلیسی گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می
شود
آزرم :شرم وحیا،ملایمت، مهربانی،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
آزرمخاتون :آزرم + خاتون ،بانوی با حیا
آزرمدخت :دختر با حیا
آزرمیدخت :دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان معروف به عادله که ? ماه زمام حکومت را در اختیار داشت، دختر باحیا
آزرمیدخت :آذرم + ی نسبت + دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت-نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ? ماه بر
ایران فرمانروایی کرد
آزیتا فارسی
آسا :زیور مایه زیبایی و آرایش – وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
آسادخت :دختر زیبا،دختر آرام،دختر با وقار
آسمان :فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم،نام کوهی
در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
آسمانهور :خورشید آسمان،کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد
آسو : (کردی) شفق،هنگام طلوع خورشید،همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند،نام محلی در
مسیرلار به لنگه
آسیمن اوستایی-پهلوی سیمین، نقره فام
آشتی :دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
آشنا :آن که او را می شناسیم، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر می آوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده
آشورینا آشوری منسوب به آشور،برهم زننده،تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد
آفاق عربی افقها،عالم آسمان،زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
آفت عربی بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
آفتاب :مرکب ازآف(مهر،خور) + تاب(فروغ،نور)، نوری که از خورشید به زمین می تابد،کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی
آفتابدخت :دختر آفتاب، دختر خورشید،کنایه از زیبایی و خیره کنندگی
آفرین :هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام
آفریندخت :مرکب از آفرین( واژه تحسین) + دخت ( دختر)،دختر تحسین برانگیز،دختری که تمام خوبی ها را دارد ۰
آفرینگل :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + گل،گل تحسین برانگیز کنایه از دختر بسیار زیبا
آفرینماه :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + ماه(قمر)،ماه تحسین برانگیز کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است
آفرینمهر :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + مهر (محبت یا خورشید)،کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با
محبت
آفرینناز :مرکب از آفرین(وازه تحسین) + ناز(کرشمه، غمزه)،دختری که بسیار ناز داردکنایه از دختر زیبا و طناز
آفریننوش :شنونده آفرین،کسی که تحسین همه را بر می انگیزاند
آفسانه :افسانه،داستان،خیال،مشهور،کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید
آفشید :خورشید، روشنایی آفتاب
آگاهدخت :دختر آگاه، دختر مطلع،بانوی باخبر
آگرین کردی آتشین، به رنگ آتش
آلا :پروا احتیاط
آلاگل فارسی,ترکی آلا( ترکی) + گل (فارسی) ، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده
آلاله :شقایق،گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد
آلاوه :آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن می کنند
آلتنای ترکی زر، طلای ناب
آلتون ترکی آلتنای،زر، طلای ناب
آلتینگلین ترکی عروس طلایی
آلکا هردو :در گویش سمنان نام امامزاده ای
آلما ترکی سیب، کنایه از زیبایی
آلماز ترکی از اعلام زنان
آلنوش ارمنی عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا
آلوگونه :نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،دختر زیبا و به اصطلاح
سرخ و سفید
آلیس فرانسه بانوی نجیب زاده ، دختر اصیل ، خانم با اصل و نسب
آلیش ترکی شعله، شعله گیر
آلیشان هردو ترکی شعله ور
آماتیس یونانی نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود
آمال عربی آرزوها،خواسته ها،دوست داشتنی ها
آمستریس :نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
آمنه عربی نام مادر پیامبر(ص)،مونث آمن به معنای بانوی نترس،زن دلیر،خانم استوار
آمیتیدا :نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی
آمیتیس :نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
آمین هردو عبری قبول کن،بپذیر،چنین باشد
آن :سبب علت دلیل،قصد عزم عقیده
آنا ترکی مادر
آنا عبری دوست داشتنی ظریف خوش اندام،برانگیزاننده لطف و محبت
آنالی ترکی برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر
آناهیتا :ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده
است
آناهید :آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف
شده است
آندیا بابلی نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
آنسه عربی انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو
آنو بابلی در دین بابلی، نام خدای آسمان
آنوش ارمنی از پایتختهای قدیم ارمنستان
آنیا اسپانیایی
آنیتا :انیبا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است
آنیتا :آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف
شده است
آوا :صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد
آوات کردی آرزو،خواسته
آوادان ترکی زیبا، قشنگ
آوادخت :مرکب از آوا ( آواز) + دخت ( دختر)،دختر آوازه خوان ، بانوی خوش صدا
آوادیس :مرکب از آوا ( آواز) + دیس ( مانند)،کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد
آوانوش :شنونده آوا
آوشن :آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آون :آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
آونگ :نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
آویده :مشتاق، خواهان
آویز
آی ترکی ماه
:گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند می
آویزند
آوین کردی عشق
آهار :گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و
پرپر دارد
آهنگ :قطعه موسیقی، اراده، قصد
آهو :جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد
آهید :در گویش فارس آهوی صحرایی
ارزنده :محترم، دارای احترام
ارزینه :ارزنده، گرانبها
ارسا :ارس
ارسان :نام همسر نرسی پادشاه ساسانی
ارشا :از نام های ایران باستان
ارشامه :آرشامه
ارشین :با فتح (الف) و کسر (ر)- نام یکی از شاهدختهای هخامنشی-مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین
پسوندتفضیلی – به معنی عاقلترین هوشمند ترین
ارغون یونانی مخفف ارغنون(نام سازی است )
ارکیده :گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است
ارم :نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه
ارمغان ترکی رهاورد، سوغات، هدیه
ارمیتا :آرمیتا،الهه نعمت،راحتی و آرامش
اروس اوستایی-پهلوی سفید ، درخشان، زیبا
اروس فرانسه در اساطیر یونان، خدای عشق
اریحا عبری مکان خوشبو، نام شهری قدیمی در فلسطین، گلی که شکوفه آن چلیپا شکل است
اریدیس ترکی به ضم الف)نام همسر ارفاوس، شاعر و موسیقی دان ترکیه-در افسانه ها آمده است که اریدیس فرشته ای بود)
که معشوقه ارفاوس بود
اریکا :نام روستایی در استان مازندران
اسپنوی :از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
استاتیرا :همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
استر عبری ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی
اسرا :در گویش سمنان اشک
اسما عربی جمع اسم، نامها، نام دختر ابومسلم خراسانی
اشک :آبی که از چشم می ریزد
اطلس یونانی پارچه ابریشمی، دیبا
اطلسی یونانی,:اطلس(معرب) + ی (فارسی) گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ
اعظم عربی بزرگوارتر، بزرگ تر
افرا :درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد
افروز :ریشه افرختن
افرینا :نام دختر سیامک پیشدادی
افسانه :داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده – زیبا
افسر :کلاه پادشاهی، تاج
افسرخاتون :افسر(فارسی) + خاتون(فارسی)، تاج بانو ، سر آمد همه زنان
افسردخت :افسر( تاج) + دخت ( دختر)سرآمد همه دختران
افسون :سحرانگیزی، جاذبه
افشان :آشفته و پریشان(در مورد زلف به کار می رود)، ریشه افشاندن
افشید :روشنایی خورشید
افشین :نام سردار معروف معتصم خلیفه عباسی،تون اپ ????
افق عربی خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد
اقاقی یونانی اقاقیا،درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
اقاقیا یونانی درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
اقبال هردو عربی خوشبختی، سعادت، در باور مردم آنچه باعث خوشبختی شود، بخت
اقدس عربی پاک تر، مقدس تر
اقلیما یونانی نام دختر آدم(ع)
اقلیمیا یونانی اقلیما،نام دختر آدم(ع)
اکرم عربی بزرگوار، گرامی
اکلیل عربی تاج
الاهه عربی الهه
السا :نان خواه – دانه ای خوشبو که بر روی خمیر نان می پاشند و در درمان نیش عقرب مفید است
الکا ترکی سرزمین، ناحیه
المیرا فارسی,ترکی ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل
النا یونانی نورانی
الناز فارسی,ترکی ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل
الوا :ستاره
الهام عربی فکری که به طور ناگهانی در ذهن پیدا می شود
الهه عربی در اعتقادات قدیم، نیمه خدایی که نماینده انواع خاص بوده و به صورت زنی تجسم می شده است
الیکا :نام روستایی در مازندران
الینا :نام روستایی در نزدیکی رودیار
امالبنین عربی نام همسر علی(ع) و مادر عباس(ع)
امیتیس :آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
امیده :امید
امیرا عربی,:امیر(عربی) + ا (فارسی) امیره
امیردخت عربی,:دختر پادشاه، شاهدخت
امیره عربی مؤنث امیر
امیندخت عربی,:امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار
امینه عربی مؤنث امین
انار :میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
انارگل :گل انار
اندیشه :آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
انسیه عربی مونث انسی، مربوط به انس، انسانی
انگیزه :آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث
انوشا :صورتی از نغوشا، پیرو مانی
انوشک :نام زنی در زمان ساسانیان
انوشکزاد :انوش زاد
انوشه :جاودان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده ای ساسانی در تیسفون و نام دختر نرسی،نام
انوشهدخت :دختر جاویدان، دختر شادمان
انوشهروان :انوشیروان،دارای روان جاوید ، نام یکی از پادشاهان نامدار ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر(ص) در زمان این
پادشاه متولد شد
انیبا :انیتا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است
انیتا :انیبا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است
انیس عربی همدم
انیسه عربی همدم
اوران :در گویش سیستان
اورانوس فرانسه نام هفتمین سیاره منظومه شمسی
اورنینا یونانی ربه النوع فراوانی نعمت
اورینا یونانی در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
اولدوز ترکی ستاره
ایده فرانسه فکر و اندیشه، رأی
ایران اوستایی-پهلوی مکان آریائیان، نام کشور باستانی ما، از نظر لغوی هم ریشه با کلمه آریا و ایرج
ایرانا :مرکب از ایران + الف اطلاق
ایراندخت :دختر ایران، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
ایرانشید :خورشید ایران
ایرانمهر :خورشید ایران
ایرانناز :موجب فخر و مباهات ایران
ایرانه :منسوب به ایران
ایرن :نام ملکه روم شرقی
ایزدچهر :دارای چهره ای چون فرشتگان
ایسیه عبری آسیه
ایلناز فارسی,ترکی ایل (ترکی)+ناز(فارسی)،مایه ناز ایل، الناز
ایما عربی اشاره
ایمنه عربی آمنه
ایواز :آراسته و پیراسته
اشتار آشوری الهه عشق و برکت
اسم دختر ایرانی با حرف ب :
باستیان : بردبار ، شکیبا
بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان
بانو گشسب : نام دختر رستم زال ، زن گیو و مادر بیژن
بردبار : شکیبا، با حوصله
برسومه : برسم، شاخههای گیاه
برنا : جوان ، خوش اندام
برومند : خوش قامت،نام مادر بابک خرمدین
بلوت : درخت سودبخش
بنفشه : نام گلی است
به آفرید : نام دختر کی گشتاسب
به نگار : خوب چهره، نیکو صورت
بهآفرین : نیک آفریده شده
بهار : نخستین فصل سال
بهاره : از آن بهار
بهدخت : نیک ترین دوشیزه
بهرخ : نیک چهره
بهرو : نیکو چهره
بهشت : پردیس، بهترین
بهگل : نیکوترین گل
بهناز : از نام های برگزیده
بهنوش : نیکوترین نوشیدنی
بهین : بهترین ، نیکوترین
بوته : گیاه، ساقه جوان
بوختار : از نام های برگزیده
بوستان : باغ پر گل
بی تا : یکتا، بیمانند
بیدار : هشیار و سرزنده
بینا : روشن، دل آگاه
برسین: دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش: خوش مشرب – مطبوع – دلپذیر
بهشید: نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا: زیبا و خوش چهره
برسین: زن ایرانی اسکندر گجستک
بینا: دانا و بیننده
دینا: نامی ایرانی
اسم دختر ایرانی با حرف پ :
پرشه جرقه – دختر ایرانی
پروشات: همسر داریوش دوم
پاداش : پاداش
پارمیدا : از نام های برگزیده
پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پارند : نیک بختی و فرارونی. نگهبان گنج و خواسته
پاک سیما : از نام های برگزیده
پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک
پاکچهر : خوش صورت
پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب
پاکرخ : از نام های برگزیده
پاکروز : از نام های برگزیده
پاکروی : از نام های برگزیده
پاکفر : از نام های برگزیده
پاکناز : از نام های برگزیده
پاکیزه : بدون آلودگی، پاک
پانتهآ : پایدار، نام زن آریاسب، سردار نامدار کوروش بزرگ
پرتو : فروغ، روشنایی
پرخیده : سخن سربسته
پردیس : باغ بهشت
پرشت : پر آرزو
پرند : پارچه ابریشمی
پرنیان : حریر ، دیبا
پروانه : از نام های برگزیده
پروین : نام ستارهای
پری : زن زیبا
پری بانو : از نام های برگزیده
پری سیما : زیبا روی
پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی
پریدخت : از نام های برگزیده
پریدخت : از نام های برگزیده
پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی
پریروی : خوشگل، زیبا رو
پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا
پریسا : مانند پری
پریسان : از نام های برگزیده
پریفام : زیبا چهره
پریگون : مانند پری
پریماه : از نام های برگزیده
پریمرز : از نام های برگزیده
پریناز : از نام های برگزیده
پریوش : پری مانند
پگاه : سحر، بامداد
پوپک : پرندهای است، هدهد
پودینه : پونه
پوران : از نام های برگزیده
پوروچیستا : نام کوچکترین دختر اشوزرتشت
پونه : بوته و گلی خوشبو
پیراسته : با نظم، با آرایش
پیرایه : آراسته، آرایش
پیروزه : از سنگ های قیمتی
پانته: آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریسا:تیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس: دختر ارشد کورش بزرگ
پارمیس: دختر بردیا – نوه کورش بزرگ
پروشات: در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد: زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا: پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب
پریوش: پریزاد – پریسا – پریداد – پری تن
پُرشاد :خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری: ویس دختری در ویس و رامین
پردیس: باغ و بهشت – واژه پارادیز انگلیسی از همین است
اسم دختر ایرانی با حرف ت :
تارا :ستاره
تناز: مادر لهراسب – دختر آرش کمانگیر
تینا: عاشق نوازش
توشنامئیتی: فرشته مهر و دوستی
تیتک: از نامهای زرتشتیان امروزی
تابان : نورانی، فروغمند
تابانروی : از نام های برگزیده
تابانمهر : از نام های برگزیده
تابش : نورافشان
تابناک : پرتو، نورانی
تابنده : تابیدن
تازه : جدید، پرتراوت، لطیف
تاژ : لطیف و نازک
تخشک : خوبرو و زیبا
تذرو : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
ترانه : تر و تازه، لطیف، نرم
ترگل : گل تازه
تُرنج : نام میوه ای است
ترنگ : آواز تارهای ساز
تَرَنُم : آواز خوش
تریتی : نام دختر میانه اشوزرتشت
تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران
تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد
تمیس : گیاهی بالا رونده
تناز : نام مادر لهراسب. دختر آرش
تنبور : نوعی ساز، دنبره
تَندُر : بلبل
تندیس : پیکره، تصویر
تِهرت : نام دختر میانه اشوزرتشت
تهمینه : زن رستم و مادر سهراب
توران : از نام های برگزیده
تورانبانو : از نام های برگزیده
توراندخت : از نام های برگزیده
تِیتَک : شبکیه چشم به زبان پهلوی
تیهو : پرندهای خوش رنگ
اسم دختر ایرانی با حرف ج :
جام : پیاله، ساغر
جانانه : دوست داشتنی
جانمهر : از نام های برگزیده
جر یره : زن سیاوخش، مادر فرود
جوانه : جوان، جوانی،رویش
اسم دختر ایرانی با حرف چ :
چام : ناز و عشوه
چشمه : آب طبیعی از کوه
چکاو : نام پرنده ای خوش آواز
چکاوک : آهنگی از موسیقی ایرانی
چَمان : خرامان
چهرزاد : از نام های برگزیده
چیترا : از نام های برگزیده
چیستا : دانش و دانایی . نام جوانترین دختر اشوزرتشت ، ایزد دانش
چیستی : دانش و آگاهی
چیستا: زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده
چیستا: فرشته دانش و خرد
اسم دختر ایرانی با حرف خ :
خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید
خجسته : شادباش، مبارک
خجیر : زیبا روی و پسندیده
خرامان : با ناز و وقار راه رفتن
خرم چهر : از نام های برگزیده
خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان
خندان : خندیدن، با لبخند
خوب چهر : از نام های برگزیده
خوبرخ : از نام های برگزیده
خوبروی : از نام های برگزیده
خوردخت : از نام های برگزیده
خورزاد : از نام های برگزیده
خورشاد : از نام های برگزیده
خورشید : هور، هور شید
خورشید چهر : از نام های برگزیده
خُوروَش : همانند خورشید
خوشبوی : از نام های برگزیده
خوشچهر : نیکو روی
خوشخو : نیک رفتار، با صفا
خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال
خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند
اسم دختر ایرانی با حرف د :
دُخمل : از نام های برگزیده
دراج : نام پرندهای است
دُرافشان : روشن، تابان ، شیرین سخن
درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده
دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ
درسا : از نام های برگزیده
درمان : چاره
دِرمنَه : گیاهی خوشبو
دُرنا : نام پرنده ای است
دریا : از نام های برگزیده
دَستنبو : میوه ای خوشبو
دُغدو : نام مادر اشوزرتشت
دل آرا : مایه نشاط و خرمی
دل آرام : آرامش دهنده دل
دل آشوب : از نام های برگزیده
دل افروز : روشن کننده دل
دل انگیز : نشاط آور
دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه
دلبر : یار و معشوق
دلپذیر : دلخواه, پسندیده
دلپسند : پسندیده، مرغوب
دلجو : نوازش کننده
دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان
دلدار : دلبر, معشوق, دلیر, دلاور, شجاع
دلشاد : خوشحال ، شادمان
دلکش : دلربا, دلپذیر, دلفریب
دلگرم : خشنود، امیدوار
دلنواز : دلارام, دلجو, دلپذیر
دمساز : همدم، همراز، هم صحبت
دنبره : نوعی ساز، تنبور
دنیا : گیتی ،جهان
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دیبارخ : از نام های برگزیده
دینا : از نام های برگزیده
دیناز : از نام های برگزیده
دل آسا :نامی ایرانی
درسا: همچون مروارید
داماسپیا: شهبانوی اردشیر یکم
اسم دختر ایرانی با حرف ر :
رادنوش : از نام های برگزیده
رازمهر : از نام های برگزیده
رازیانه : گیاهی خوشبو
رام افزون : شادی افزون ،آرامش بخش
رام دخت : از نام های برگزیده
رامش : خوشی
رامک : آرامش دهنده
رایکا : پسندیده و دوست داشتنی
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخسار : روی، چهره، صورت ، سیما
رخشا : رخشان، درخشان
رخشانه : رخشان و درخشنده
رخشنده : درخشان ، نورانی
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رسا : بالغ، بلند
رَسابانو : از نام های برگزیده
رَسادخت : از نام های برگزیده
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان
روژین : سرخ فام
روشنک : دختر دارا
روناک : روشنایی
رویا : خاطرههای شیرین
ریواس : گیاهی با شاخههای سپید
رُدگون مادر داریوش اول – پرنس در اشکانیان
رائیکا :پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش: بانوی شهرین
ردیمه: همسر کمبوجبه – شاهزادگان هخامنشی
رکسانا: دختر داریوش دوم
رائیک: پسندیده و دوست داشتنی
راتا: فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد
اسم دختر ایرانی با حرف ز :
زادمهر : برآمده از روشنایی
زرافشان : افشاننده سیم و زر
زراندام : از نام های برگزیده
زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب
زرستان : نام دختر ارجاسب
زرشام : نام دختری از خاندان جمشید
زرگیس : از نام های برگزیده
زرگیسو : از نام های برگزیده
زرمان : زرمانند و بسیار زیبا
زرنگار : از نام های برگزیده
زری : منسوب به زر، زر دار
زرین : طلایی
زرین بانو : از نام های برگزیده
زرین چهر : از نام های برگزیده
زرین چهر: : از نام های برگزیده
زُمرد : گوهر، از سنگ های قیمتی
زیبا : خوبروی، خوش چهره
زیبا دخت : از نام های برگزیده
زیباچهر : خوش رو
زیبارخ : از نام های برگزیده
زیباروی : از نام های برگزیده
زیبنده : شایسته، سزاوار
زیور : آرایش، پیرایه
اسم دختر ایرانی با حرف ژ :
ژاله : شبنم
ژیان چهر : از نام های برگزیده
ژیان دخت : از نام های برگزیده
اسم دختر ایرانی با حرف س :
ساحل : از نام های برگزیده
سارا : از نام های برگزیده
ساغر : جام و پیمانه
سالمه : سالومه
سالومه : حساب سال و ماه
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : از نام های برگزیده
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس ، پیشوا
سمن : نام گلی است ، یاسمین
سمن ناز : نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سمیرا : از نام های برگزیده
سنبل : نام گلی است
سهی : راست، نام زن ایرج
سودابه : نام زن کیکاووس
سوزان : نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگل : از نام های برگزید
سوگند : از نام های برگزیده
سیما : روی ، چهره ،صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : ازنام های برگزیده
سیمین رخ : از نام های برگزیده
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل
ساینا: سیمرغ
سپاکو: همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش: ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا :زیبا – خوش چهره
سندوس: خواهر خشایارشاه
سی سی: کام کامروا – مادر داریوش سوم – دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت: دختر مهراب پادشاه کابل
سپاکو: زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
سپنتا: مقدس ایرانی
اسم دختر ایرانی با حرف ش :
شاد آفرید : از نام های برگزیده
شاداب : تر و تازه، خرم – نام سخنوری بوده است
شادبانو : از نام های برگزیده
شادپری : از نام های برگزیده
شاددل : از نام های برگزیده
شادروز : نیک روز، خوشبخت
شادروی : از نام های برگزیده
شادکام : شادمان، کامران، کامروا
شادمان : خوش، مسرور
شادمهر : از نام های برگزیده
شادی : سرور و شادمانی ، خوشی
شادی آور : از نام های برگزیده
شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط
شاهدخت : از نام های برگزیده
شاهرو : از نام های برگزیده
شایسته : با ارزش ، سزاوار
شب بو : نام گلی است
شبنم : ژاله
شراره : جرقه، ریزش آتش
شرمین : از نام های برگزیده
شکربانو : از نام های برگزیده
شکرناز : از نام های برگزیده
شکفته : از نام های برگزیده
شکوفه : گلهای رنگارنگ میوه
شکوه : بلندجایگاه، با عظمت
شگون : خجستگی، با شانس
شنایا : همه چیز دان
شهربانو : نام زن رستم
شهرخ : از نام های برگزیده
شهردخت : از نام های برگزیده
شهرزاد : از نام های برگزیده
شهرناز : نام خواهر جمشید
شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی
شهرو : نام مادر برزویه پزشک
شهرود : نام زن سهراب ومادر یرزو
شهگل : از نام های برگزیده
شهلا : از نام های برگزیده
شهناز : از نام های برگزیده
شهنواز : از نام های برگزیده
شهین : از نام های برگزیده
شهین بانو : از نام های برگزیده
شورانگیز : از نام های برگزیده
شیدا : شیفته
شیدبانو : از نام های برگزیده
شیددخت : از نام های برگزیده
شیدرخ : از نام های برگزیده
شیرین : مزه شادکامی
شیرین گل : از نام های برگزیده
شیفته : عاشق، مجنون
شیوا : رسا و بلند و کشیده
شراره :از نامهای رایج امروزی
شاهیده: پارسا – پرهیزکار
شیددخت: دختر روشنایی و نور
اسم دختر ایرانی با حرف ف :
فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن
فراتاگون : نام دختر آرتان، برادر داریوش بزرگ
فرانک : نام مادر شاه فریدون
فرخ ناز : از نام های برگزیده
فرخنده : مبارک، پرارج
فردخت : از نام های برگزیده
فرزان : از نام های برگزیده
فرزانه : گرامی، ارجمند
فرسیما : از نام های برگزیده
فرشته : از نام های برگزیده
فرگون : مانند روشنایی
فرمهر : از نام های برگزیده
فرناز : از نام های برگزیده
فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی
فرنوش : از نام های برگزیده
فرنی : بسیار ، افزون و فروزان
فروردین : نخستین ماه هر سال
فروزان : نورانی، شعله ور
فروزش : روشن
فروزنده : از نام های برگزیده
فروغ : روشنایی، تابش
فروغبانو : از نام های برگزیده
فریبا : فریبنده
فریماه : از نام های برگزیده
فرین : نام یکی از دختران اشوزرتشت
فریناز : از نامهای برگزیده
فلامک : الماس گلی رنگ
فیروزه : نگین انگشتر
فرنو: مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون: نام زنان در ایران باستان
اسم دختر ایرانی با حرف ک :
کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه
کامدل : از نام های برگزیده
کامروا : خوشبخت، خرسند
کاویش : پیمانه شیر
کبیتا : نوعی شیرینی
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : از نام های برگزیده
کشوربانو : از نام های برگزیده
کُنیا : دختری که ازدواج نکرده است
کی بانو : از نام های برگزیده
کی دخت : از نام های برگزیده
کیارنگ : از نام های برگزیده
کیانا : طبیعت، اهل هرچیز
کیانبانو : از نام های برگزیده
کیاندخت : از نام های برگزیده
کیسر : از نام های برگزیده
کیمیا : کمیاب
کیوان بانو : از نام های برگزیده
کیوانچهر : از نام های برگزیده
کیواندخت : از نام های برگزیده
کیوانرخ : از نام های برگزیده
کیوانزاد : از نام های برگزیده
کاساندان: همسر کورش بزرگ
کیانا: برخواسته از نسل کیانیان
اسم دختر ایرانی با حرف گ :
گاتا : سرودهای جاودانه اشوزرتشت
گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان
گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز
گل آذین : طرز قرار گرفتن گلها بر روی ساقه یا شاخه
گل آرا : از نام های برگزیده
گل آسا : ز نام های برگزیده
گل آفرید : از نام های برگزیده
گل آگین : از نام های برگزیده
گل آور : از نام های برگزیده
گل آویز : از نام های برگزیده
گل آیین : از نام های برگزیده
گل افروز : از نام های برگزیده
گل افسر : از نام های برگزیده
گل افشان : از نام های برگزیده
گل اندام : نازک بدن
گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه
گل بیز : کلاله گل بیدمشک
گل پر : گیاهی خوشبو
گل پری : از نام های برگزیده
گل پونه : نام گلی همانند نعنا
گل پیکر : از نام های برگزیده
گل تن : از نام های برگزیده
گل چین : از نام های برگزیده
گل خند : از نام های برگزیده
گل دخت : از نام های برگزیده
گل دوست : دوستار گل، گل پسند
گل ربا : از نام های برگزیده
گل سان : از نام های برگزیده
گل سیما : از نام های برگزیده
گل شاد : از نام های برگزیده
گل فشان : از نام های برگزیده
گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل
گل گونه : مانند گل، به رنگ گل
گل نوش : از نام های برگزیده
گل وش : از نام های برگزیده
گلاب : از نام های برگزیده
گلاله : از نام های برگزیده
گلباد : از نام های برگزیده
گلباش : از نام های برگزیده
گلبان : از نام های برگزیده
گلبانو : بانویی همانند گل
گلبن : از نام های برگزیده
گلبهار : از نام های برگزیده
گلبو : از نام های برگزیده
گلپاد : از نام های برگزیده
گلچهر : از نام های برگزیده
گلچهره : زیبا، دارای چهرهای چون گل
گلدسته : از نام های برگزیده
گلدیس : از نام های برگزیده
گلرخ : خوبرو، خوشگل
گلرخسار : زیبا، خوش چهره
گلرنگ : به رنگ گل
گلروی : خوشگل ، زیبا
گلریز : از نام های برگزیده
گلزاد : زادهگل
گلزار : گلستان ، محل رویش گلهای فراوان
گلستان : از نام های برگزیده
گلشن : گلزار، گلستان
گلشید : از نام های برگزیده
گلفام : از نام های برگزیده
گلنار : از نام های برگزیده
گلناز : گل انار
گلناز : از نام های برگزیده
گلنام : از نام های برگزیده
گلنواز : از نام های برگزیده
گلی : از نام های برگزیده
گلی ناز : از نام های برگزیده
گهر : از نام های برگزیده
گهربانو : از نام های برگزیده
گهرچهر : از نام های برگزیده
گهردخت : از نام های برگزیده
گهرناز : از نام های برگزیده
گهرنگار : از نام های برگزیده
گوهر : جواهری با ارزش
گوهربانو : از نام های برگزیده
گوهرچهر : از نام های برگزیده
گوهردخت : از نام های برگزیده
گوهرزاد : از نام های برگزیده
گوهرسان : از نام های برگزیده
گوهرشاد : از نام های برگزیده
گوهرشید : از نام های برگزیده
گوهرفشان : از نام های برگزیده
گوهرناز : از نام های برگزیده
گیتی : جهان هستی
گیسو : زلف نگار
گیسیا : از نام های برگزیده
اسم دختر ایرانی با حرف ل :
لبینا: نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
لادن : نام گلی است
لاله : نام گلی است
لاله رو : از نام های برگزیده
لاله گون : از نام های برگزیده
لاله وش : از نام های برگزیده
لبخند : احساس شادی بر لبان
لَچَک : دستمال سه گوش
لیو : خورشید، آفتاب
اسم دختر ایرانی با حرف م :
مهشید: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا: مرهم – نام زنبور عسل در یونانی
ماندان: ماندانا: – مادر کورش بزرگ – همسر کمبوجیه اول
مرسده: ملکه در ایران
مارال : از نامهای برگزیده
ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس
ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه
ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : از نام های برگزیده
ماه دیس : از نام های برگزیده
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : از نام های برگزیده
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مخمل : نوعی پارچه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید ، خبر شادی
مژگان : چشم پوش
مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : از نام های برگزیده
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : از نام های برگزیده
مهر رخسار : از نام های برگزیده
مهرآگین : از نام های برگزیده
مهرآمیز : از نام های برگزیده
مهرآور : از نام های برگزیده
مهراسا : از نام های برگزیده
مهرافروز : از نام های برگزیده
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : از نام های برگزیده
مهرافشان : از نام های برگزیده
مهرانگیز : از نام های برگزیده
مهربانو : از نام های برگزیده
مهرچهر : از نام های برگزیده
مهرچین : از نام های برگزیده
مهرخ : از نام های برگزیده
مهرکیش : از نام های برگزیده
مهرناز : از نام های برگزیده
مهرنگار : از نام های برگزیده
مهرنواز : از نام های برگزیده
مهروی : از نام های برگزیده
مهری : از نام های برگزیده
مهسان : از نام های برگزیده
مهستی : بزرگترین ریشه
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : از نام های برگزیده
مهوش : مانند ماه ، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مورد : نام درخت همیشه سبز
مُوژان : غنچه نرگس
میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی
ماندوی: شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس: از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو :به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت: به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا :مهر دختر آریایها
مهر آئین: کیش مهر ایرانی
میرتو :از زنان شاهنشاهان هخامنشی
اسم دختر ایرانی با حرف ن :
نازنوش: نامی ایرانی
نیسا: دختر یکی از شاهان پارتی
نیوشه: نیوشا:- گوش دهنده- نوشه
نوشا: پرنس در زمان ساسانیان
نارگل : گل سرخ انار
نارگون : همانند سرخی آتش
ناز : دوست داشتنی، نام گلی است
نازآفرید : از نام های برگزیده
نازآفرین : از نام های برگزیده
نازبانو : از نام های برگزیده
نازپرور : از نام های برگزیده
نازپری : از نام های برگزیده
نازمهر : از نام های برگزیده
نازنین : دارای ناز، نازک اندام
نازیاب : از نام های برگزیده
ناهید : آناهیتا، پاک بانو
نایریکا : از نامهای برگزیده
نخستین : آغازین، اولین
نرگس : نام گلی است
نساک : نام زن سیامک، پسر کیومرس
نسترن : گلی سپید رنگ
نسرین : از نام های برگزیده
نسیم : هوای ملایم بامدادی
نکوزاد : از نام های برگزیده
نکویار : از نام های برگزیده
نگار : چهره زیبا
نگین : جواهر انگشتری
نورسته : جوانه تازه
نوشین : شیرین و گوارا
نوگل : از نام های برگزیده
نونهال : نهال تازه، درخت جوان
نیایش : نماز بردن
نیکچهر : از نام های برگزیده
نیکچهره : از نام های برگزیده
نیکدخت : از نام های برگزیده
نیکرخ : از نام های برگزیده
نیکروی : از نام های برگزیده
نیلوفر : نام گلی است
نینا : از نامهای برگزیده
نیوشا : شنونده
نیسا: دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام: نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید: نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید
نائیریکا: بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید: مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام: فرشته نگهبان آذرخش
اسم دختر ایرانی با حرف و :
واپسین : آخرین، بازپسین
واج : زمزمه
وارسته : آزاد
واژه : کلمه، لغت
وَرد : گل سرخ
وِستا : دانش
وهشتیه : نام شهبانوی خشایار شاه
وهوگون : خوشبو، معطر، خوشرنگ
ویدا : در اوستا به چم دانش و فرهنگ
ویس : نام دختر شاه غارن و شهبانو شهرو
ویستا : دانش و فرهنگ
ویرا: ویشکا- ویدا – ویستا
ورتا: نامی پهلوی به معنی گل
ویس: معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
وستا: پردانش – دختر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا: در اوستایی ویستا – پر دانش و فرهنگ
وانوشه: نام گل
اسم دختر ایرانی با حرف ه :
هاله : خرمن ماه
هدیه : پیشکشی
هلیله : نام درختی است
هما : مرغ خوش پرواز
هماچهر : از نام های برگزیده
همافر : از نام های برگزیده
همایون : فرخ، شادان
همدم : از نام های برگزیده
همراز : از نام های برگزیده
همساز : از نام های برگزیده
همگام : همراه، همسفر
هنگامه : وقت و زمان
هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده
هوپاد : خوب نگهداری شده
هوداد : از نام های برگزیده
هور : خورشید
هورام : شاد، خنده رو
هوربانو : از نام های برگزیده
هورتن : از نام های برگزیده
هورچهر : از نام های برگزیده
هورداد : از نام های برگزیده
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورسان : مانند خورشید
هورشید : خورشید
هورفَر : از نام های برگزیده
هورمهر : از نام های برگزیده
هوروَش : از نام های برگزیده
هوزاد : خوب زاده، اصیل
هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان
هوشبام : سپیده دم
هوفر : نام خواهر یوئشتا
هوگون : خوب گون, خوش رنگ, ممتاز
هووَرشت : نیکوکار
هُووی : نام زن اشوزرتشت, دختر فرشوشتر
هورام: واژه ای پهلوی به معنی خوش رام – خنده رو
اسم دختر ایرانی با حرف ی :
یاس : نام گلی است
یاس رخ : از نام های برگزیده
یاس گل : از نام های برگزیده
یاسمن : نام گلی است
یاسمین : گل یاسمن
یگانه : بی همتا
یوتاب: خواهر آریوبرزن – زنی سردار در آذرآبادگان
یاسمین: پهلوی یاسمن – نوعی گل- دختری در ویس و رامین
الف
آبادان : خرم و باصفا
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی
آبستا : اوستا
آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)
آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
آتش : فروغ و روشنایی
آخشیج : نماد، عنصر
آدُر : آذر، آتش
آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور
آذر بُرزین : نام موبدی بوده
آذر بُرزین : نام موبدی بوده
آذرآیین : نام پسر آذرساسان
آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند
آذربود : موبدی در زمان یزدگرد
آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش
آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان
آذرخش : صاعقه، برق
آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر
آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد
آذرنوش : در اوستا به دوستدار فرهنگ
آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین
آراستی : نام عموی زرتشت و پدر میدیوماه
آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه از دودمان هخامنشیان
آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد
آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
آرمان : آرزو، خواسته
آرمین : آرامش، آسودگی
آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش
آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه
آریامنش : نام پسر داریوش
آریامهر : دارنده مهر ایران
آرتاباز: از نامهای برگزیده
آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم
آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده
آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی
آزادمهر : از نام های برگزیده
آژمان : بی زمان
آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده
آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
آونگ : آویخته، نگهدارنده
آویز : آویختن، نگهداری
آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت
اَبدَه : بی آغاز
اَبیش : بی رنج
اپرنگ : نام پسر سام
اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند
اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی
اَترس : دلیر، بی ترس
اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب
ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان زرتشت
ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
ارجمند : با ارزش
ارد : نام چند پادشاه اشکانی و بزرگترین فیلسوف جهان امروز حکیم ارد بزرگ
اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان : از واژه ارد ایرانی است
اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
ارژنگ : نام سالار مازندران
ارشا : راست و درست
ارشاسب : دارنده اسبهای نر
اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ
ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی
اَرشَن : نام برادر کاووس
اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
اُزیرن : گاه پسین
اسپاد : دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد : داده پاکی و پارسایی
اشتاد : راستی
اشکان : نام سومین نیای پاکر
اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی
اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی
اشوفْرَوَهَر : پاکروان
اشومنش : پاک منش
افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
افشین : نام سردار ایرانی
اقاقیا : درختی با گل های سپید
اَگومان : بی گمان
البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است
الوند : توانا و تیزپا
امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد
امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است
اَنوش : بی مرگ. جاویدان . هم برای دختران و هم پسران بکار می رود آنوش و انوشه
انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی
اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گاتها
اهورا : هستی بخش، خداوند
اوتانا : نام یکی از یاران داریوش
اَوَخشیا : بخشاینده
اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ
اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی
اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا
اَُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن
اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها
اوستا : دانش، کتاب دینی
اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی
اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه
اوشیدر : پروراننده قانون مقدس
ایدون : اینچنین، اینگونه
ایران پناه : از نام های برگزیده
ایرانپور : از نام های برگزیده
ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران
ایرانمهر : روشنایی ایران
ایرج : یاری دهنده آریایی ها
ایزد : ستایش و ستودن
ایزدیار : یاور ستودنی
ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت
ب
بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
بادرام : کشاورز
باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
بامداد : نام پدر مزدک
بامشاد : نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
بامگاه : هنگام بامداد
بایگان : نگهدارنده
بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار
بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز
بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان
بَدخشان : لعل
بدره : بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه
بَرازمان : بلند اندیشه
بَردیا : نام پسر کوچک کورش
بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب
بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو
بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
بَرَسم : شاخه های گیاهی
بَرِشنوم : پاک و تمیز
بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی
بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر
بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی
بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی
بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی
بُندار : دارنده اصل و بنیاد
بُنشاد : شاد بنیاد
بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی
بِهراد : نیکی بخش
بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه
بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی
بِهروز : روزگار نیک و خوش
بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور
بِهمرد : از نام های برگزیده
بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار
بهنام : نیک نام
بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
بوخشا : رستگار
بیژن : نام پسر گیو
پ
پارسا : پرهیزکار
پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ
پاکدین : دین درست، دین پاک
پاکروان : پاک باطن، نیک نفس
پاکزاد : پاک نژاد، نجیب
پاکمهر : از نام های برگزیده
پالیز : کشتزار
پَتَه مانی : دادگستر
پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش
پرچم : درفش
پَرنگ : نام پسر سام
پرهام : از نام های برگزیده
پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی
پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس
پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی
پژمان : از نام های برگزیده
پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی
پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار
پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت
پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران
پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم
پویا : جوینده
پویان : پوییدن
پیروز : پادشاه ساسانی
پیروزگر : پیروز، کامیاب
پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
پیمان : مهر، عهد
ت
تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی
تخشا : کوشنده
تَسو : واحد زمان
تکاپو : جستجو
تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان
تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران
تَهمتَن : بزرگ پیکر
تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی
توانا : نیرومند، زورمند
تور : نام پسر شاه فریدون
تورج : دلیر و پهلوان
توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان
تیس : نام درختی است
تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه
ج
جانپرور : نشاط انگیز
جانان : دلیرو زیبا
جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
جم : مخفف جمشید
جمشید : از پادشاهان پیشدادی
جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران
چ
چالش : با ناز و غرور
چالیک : از بازیهای کودکان
چلیپا : گردونه مهر
چوگان : ابزار بازی قدیمی
چینوَد : چگونه زیستن
خ
خدابخش : از نام های برگزیده
خداداد : از نام های برگزیده
خدایار : از نام های برگزیده
خدیو : بلند جایگاه، سرور
خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
خرم : شادمان، خوش
خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
خشایار : شاه دلیر و مردمنش
خشنود : شاد، شادمان، خوشحال
خورسند : راضی
خوشمنش : نیک نهاد
خوشنام : درستکار، نیکنام
خُونیرِث : نام یکی از هفت کشور زمین
د
داتَه : دادگری، قانون
دادار : دادگر، عادل
دادبان : نگهبان قانون
دادبه : قانون خوب
دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
دادجو : جوینده عدل و داد
دادخواه : خواستار عدل و داد
دادرس : دادرسنده
دادفر : از نام های برگزیده
دادمهر : از نام های برگزیده
دادنام : از نام های برگزیده
دادوَر : دادگر، عادل
دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی
داژو : سوخته، داغ
دانا : هوشیار، آگاه
داور : نام موبدی است
دَریز : نام داماد داریوش بزرگ
دَسَم : فرمانده ده تن سرباز
دلاور : دلیر، قهرمان
دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان
دهناد : از نام های برگزیده
دینشاه : یاور و سرور دین
دینیار : یاری دهنده دین
دیهیم : کلاه پادشاهی
ر
راتین : بخشنده. یکی از سرداران اردشیر دوم
راد : بخشنده
رادمان : سخاوتمند . نام سپهدار خسرو پرویز
رادمهر : مهربخش. نام سردار داریوش سوم
رادین : بخشندگی
رازقی : گل سپید، گونهای انگور
رامتین : نام چنگ نواز نامی خسروپرویز
رامیار : کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست
رامین : نام یکی از فرزندان کیخسرو
رپیتون : گاه نیمروزی
رَتوشتَر : نام برادر بزرگتر اشوزرتشت
رَتوناک : دارای بزرگی و سروری یکی از بزرگان هخامنشی
رَخشان : تابان، از سرداران داریوش
رَزین : واژه پهلوی به چم زورمند
رَسام : نام پیکار نگار بهرام گور
رستم : بالش و روینده. پسر زال پهلوان نامی ایران
رشن : نام یکی از مفسران اوستا
رَشنُو : ایزد دادگری و آزمایش
رشنواد : نام سپهدار همای بهمن
رَنگوشتَر : نام برادر بزرگ اشوزرتشت
رها : آزاد
رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی. پسر گودرز
رهی : آزاد، رها
روزبِه : نام وزیر بهرام گور
روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر
روشن : تابان ، درخشان
رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی
ریوند : میوه ریواس
ز
زادان : نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون
زال : نام پدر رستم
زامیاد : نگهبان زمین
زروان : نام خوانسالار انوشیروان ساسانی
زَریر : دارنده جوشن زرین
زَم : نام یکی از پسران غباد ساسانی
زنگه : از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی
زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی
زَواره : پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم
زوپیر : یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
زیار : نام پدر مردآویچ
زیگ : راه ستاره شناسی
ژ
ژاماسب : نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت ژوپین : نام پسر کیکاووس
ژیان : از نام های برگزیده
س
ساسان : نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
سالار : پدر زال، پسر نریمان
سام : بهدینی از خاندان گرشاسب
سامان : نام بزرگ زاده بلخ
سَپْرَنگ : نام پسر سام
سِپنتا : مقدس، ورجاوند
سپند : ورجاوند و مقدس. اسفند
سِپِهر : آسمان
سپهرداد : داده یا آفریده آسمان
سپیدار : درخت بلند و راست
ستایش : خوب گفتن
ستُرگ : قوی هیکل، نیرومند
سرافراز : سربلند، با افتخار
سُرایش : سرودن
سُرخاب : نام پنجمین پادشاه باوندی
سُروش : گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار
سزاوار : شایسته
سَلم : نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی
سهراب : تابش سرخ. نام پسر رستم
سورن : دلیر و پهلوان ، توانا
سوشیانت : برگزیده دینی
سیامک : نام پسر کیومرث در شاهنامه
سیاوخش : سیاوش، پسر کیکاووس
سیاوش : نام پسر کیکاووس
سیروس : نام کورش به پیکره دیگر
سینا : یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت
ش
شا بهرام : نام بهرام گور پادشاه ساسانی
شاپور : نام دومین شاهنشاه ساسانی
شاخه : بخشی از گیاه و درخت
شاد : نام یکی از بزرگان روزگار ساسانیان
شادان : شادمان و خشنود. نام پسر برزین. از کارمندان نگارش شاهنامه
شادبه : از نام های برگزیده
شادفر : از نام های دوران هخامنشی
شادکام : نام برادر فریدون
شادمان : خوشحال
شادنوش : از نام های برگزیده
شاهرخ : از نام های برگزیده
شاهروز : نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
شاهین : نام یکی از بزرگترین سرداران لشکر ایران در زمان خسرو پرویز
شایان : سزاوار، شایسته
شایگان : گرانمایه، لایق
شباروز : همه گاه، شبانه روز
شباهنگ : مرغ سحر، ستاره بامدادی
شباویز : پرنده شب پرواز
شتاب : چالاکی و سرعت
شتابان : پرسرعت
شروین : نام پسر سرخاب
شکیبا : بردبار
شهاب : ستاره باران
شهباز : باز سفید و بزرگ
شهداد : از نام های برگزیده
شهراد : از نام های برگزیده
شهرام : از نام های برگزیده
شهران : از نام های برگزیده
شهرَوان : از نام های برگزیده
شهروز : از نام های برگزیده
شهریار : فرمانروای شهر ، نام پسر خسروپرویز
شهزاد : از نام های برگزیده
شهسوار : دلاور، ماهر
شهیار : از نام های برگزیده
شیان : درختی بلند ، خون سیاووشان
شیدفر : از نام های برگزیده
شیده : نام پسر افراسیاب
شیدوَر : از نام های برگزیده
شیدوش : نام پسر گودرز. پهلوان نامی زمان
شیردل : شجاع، دلیر
شیرزاد : زاده شیر، بچه شیر ، نامی از روزگار انوشیروان
شیرمرد : از نام های برگزیده
شیروان : از نام های برگزیده
شیروَش : همانند شیر
شیشَم : از ابزار خنیاگری
ف
فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
فراز : بالا، بلندی
فرازمان : از نام های برگزیده
فرازمند : از نام های برگزیده
فرامرز : نام پسر رستم زال
فربُد : نگهبان و نگهدار فر
فربود : راست و درست
فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
فرداد : از نام های برگزیده
فردین : پیشرو در دین
فرزاد : از نام های برگزیده
فرزام : از نام های برگزیده
فرزین : از نام های برگزیده
فرشاد : شادبخت و شادمان
فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب
فرشید : نورانی تر
فرمنش : از نام های برگزیده
فرنام : نام یکی از سرداران شاپور
فرنوش : از نام های برگزیده
فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
فَرََهمند : از نام های برگزیده
فَرهود : از نام های برگزیده
فرهومند : باشکوه و بزرگ
فُرود : نام پسر سیاوش
فْرَََوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد
فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان
فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت
فریبرز : نام پسر کیکاووس
فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
فوکا : نوعی درخت بید
فوگان : نوشیدنی از دانه جو
فولاد : از نام های برگزیده
فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی
ک
کاچار : سر و سامان
کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی
کارن : از نام های برگزیده
کاری : تلاشگر
کامبوزیا : کمبوجیه
کامبیز : از نام های برگزیده
کامجو : از نام های برگزیده
کامدین : از نام های برگزیده
کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز
کامکار : کامروا، کامران
کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب
کامیاب : کامروا، خوشبخت
کامیار : کامیاب ، کامروا
کاوش : جستجو کردن، کاویدن
کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ضحاک را با کمک فریدون برانداخت
کاووس : از نام های برگزیده
کاویان : از نام های برگزیده
کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم
کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون
کسری : از نام های برگزیده باستانی
کمبوجیه : پسر کورش و فاتح مصر
کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی
کوروش : بنیانگذار دودمان هخامنشیان
کوسان : نام رامشگری است
کوشا : کوشیدن
کوشان : کوشا بودن
کوشیار : نام یکی از سرداران تبری
کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه
کیافر : از نام های برگزیده
کیامرد : از نام های برگزیده
کیامنش : از نام های برگزیده
کیان : جمع کی، پادشاه
کیان پور : از نام های برگزیده
کیانزاد : از نام های برگزیده
کیانفر : از نام های برگزیده
کیانمهر : از نام های برگزیده
کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی
کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان
کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی
کیهان : جهان، گیتی
کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان
کیومرث : نام نخستین انسان روی زمین
گ
گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
گرامی : ارجمند، مقدم
گرانمایه : پرارزش، پر ارج
گرایش : گرویدن، پیروی
گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه
گرگین : نام پهلوان نامی ایران
گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
گژگین : از نام های برگزیده
گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی
گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه
گوارا : خوشآیند، با مزه
گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس
گیل : گرد و پهلوان
گیو : پسر رشید و دلیر گودرز پهلوان ایرانی در شاهنامه
ل
لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب
م
مازار : یکی از سرداران مادی کورش
مازنه : مازندران در اوستا
مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
ماندگار : پایدار، ماندنی
مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
مانی : نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
ماهر : زبر دست
ماهوار : از گوشههای موسیقی
ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
مزدا : دانای بزرگ، پروردگار
مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی
مشیا : نام نخستین مرد در اوستا
منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی
منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
مه زاد : از نام های برگزیده
مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه
مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
مهربان : نگهبان روشنایی و مهر
مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
مهرپرور : از نام های برگزیده
مهرپوی : از نام های برگزیده
مهرپیکر : از نام های برگزیده
مهرجو : از نام های برگزیده
مهرداد : پادشاه اشکانی و از نامهای پارتی و پهلوی
مهرزاد : زاده مهر
مهرگان : جشن باستانی پاییزه ایرانیان در مهرماه
مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان
مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار
مهریار : از نام های برگزیده
مِهرین : از نام های برگزیده
مهیار : از نام های برگزیده
مویز : دانه خشک انگور
ن
نارون : نام درختی تنومند
ناشا : دادگر
نامجو : جوینده نام
نامدار : دارنده نام و شهرت
نامور : از نام های برگزیده
ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی
نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه
نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
نمایان : آشکار، هویدا
نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی
نوبهار : نام نویسنده دساتیر
نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت
نوذر : یکی از سه پسران منوچهر
نوش : شهد، عسل ، انگبین
نوش آذر : نام پسر آذرافروز
نوشی : نوشیروان
نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده
نوید : مژده شادمانی
نیسان : نیزار، محل روییدن نی
نیک پی : خجسته ، خوش قدم
نیکدل : از نام های برگزیده
نیکروز : سعادتمند، خوشبخت
نیکزاد : از نام های برگزیده
نیکنام : نیکونام، خوشنام
نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار
نیما : نام یکی از شاعران ایرانی
نیو : پهلوان و دلیر
نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت
و
واته : ایزد آب در اوستا
وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند
وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی
وخشور : پیام آور
ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام
ورزم : شعله آتش، گرمی آتش
ورساز : جوان آراسته و زیبا
وَرَهرام : نماد پیروزی
وَسپار : بخشنده
وَسنه : نام کوهی در اوستا
وفادار : از نام های برگزیده
وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی
وهامان : نام پدر سلمان فارسی
وَهمنش : خوش منش، نیک منش
وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی
ویسپرد : از بخشهای اوستا
ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت
ه
هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد
هامان : یکی از درباریان خشایار شاه
هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی
هامون : از نام های ایرانی
هامین : تابستان در اوستا
هاون : گاه بامدادی
هاونی : ایزد نگهبان بامداد
هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت
هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی
هرمزدیار : یار خدا
هُزوارش : شرح و تفسیر
هُژبر : دلیر و نامجو
هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز
همتا : مانند، شریک
همگون : همرنگ، همانند
هنگام : زمان، گاه
هوبَر : دربردارنده نیکی
هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور
هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
هوداد : نیک آفرید
هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان
هور : خورشید
هورا : می صاف و مقدس
هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرث، دومین پادشاه پیشدادی
هوشیدر : از نام های برگزیده
هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام
هوم : گیاه مقدس
هومان : از نام های برگزیده
هومَت : اندیشه نیک
هومن : خوبمنش
هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی
ی
یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد
یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان میزیسته
یزدان مهر : از نام های برگزیده
یزدان یار : از نام های برگزیده
یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر
یزدگرد : نام پادشاه ساسانی
یَسنا : از بخشهای اوستا
یارانه نقدی تیر ماه ۹۴ بامداد یک شنبه ۲۷ تیر به حساب سرپرست خانوار ها واریز خواهد شد . یارانه نقدی برای هر فرد ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان است.
یارانه مرداد ماه سال ۱۳۹۵ نیز طبق روال ماه های گذشته ۲۶ یا ۲۷ مرداد ماه واریز خواهد شد
تا آخر اسفند ماه سال ۱۳۹۴ برای هر نفر مبلغ(۲۷،۱۳۶،۰۰۰ ریال) پرداخت شده است
تاریخ و مبلغ واریز یارانه نقدی به شرح زیر می باشد
نوع یارانه | مبلغ برای هر نفر – ریال | زمان واریز |
یارانه مرحله ۱ (دیماه و بهمن ماه ۱۳۸۹) | ۸۱۰۰۰۰ | ۱۱/۸/۸۹ |
یارانه نان (دیماه و بهمن ماه ۱۳۸۹) | ۸۰۰۰۰ | ۳۰/۹/۸۹ |
یارانه مرحله ۲ (اسفند۸۹ و فروردین ۹۰) | ۸۹۰۰۰۰ | ۲۸/۱۱/۸۹ |
یارانه مرحله ۳ (اردیبهشت ماه ۹۰) | ۴۵۵۰۰۰ | ۳۱/۱/۹۰ |
یارانه مرحله۴ (خرداد ماه ۹۰) | ۴۵۵۰۰۰ | ۳۱/۲/۹۰ |
یارانه مرحله ۵ (تیر ماه ۹۰) | ۴۵۵۰۰۰ | ۱/۴/۹۰ |
یارانه مرحله ۶ – مرداد ۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۱/۵/۹۰ |
یارانه مرحله ۷ – شهریور ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹/۶/۹۰ |
یارانه مرحله ۸ – مهر ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۳/۷/۹۰ |
یارانه مرحله ۹ – آبان ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹/۸/۹۰ |
یارانه مرحله ۱۰ – آذر ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۳/۹/۹۰ |
یارانه مرحله ۱۱ – دی ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۳/۱۰/۹۰ |
یارانه مرحله ۱۲ – بهمن ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۸/۱۱/۹۰ |
یارانه مرحله ۱۳ – اسفند ۱۳۹۰ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۸/۱۲/۹۰ |
تفاوت یارانه (یارانه نان) | ۲۸۰۰۰۰ | ۶/۱/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۴ – فروردین ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۶/۱/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۵ – اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۷/۲/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۶ -خرداد ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۷/۳/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۷ – تیر ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۷/۴/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۸ – مرداد ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۷/۵/۹۱ |
یارانه مرحله ۱۹ – شهریور ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۹/۶/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۰ – مهر ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۹/۷/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۱ – آبان ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۰/۸/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۲ – آذر ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۸/۹/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۳ – دی ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۱۸/۱۰/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۴ – بهمن ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹/۱۱/۹۱ |
یارانه عیدانه | ۸۵۰۰۰۰ | ۵/۱۲/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۵ – اسفند ۱۳۹۱ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۵/۱۲/۹۱ |
یارانه مرحله ۲۶ – فروردین ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۰/۱/۹۲ |
یارانه مرحله ۲۷ – اردیبهشت ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۲/۹۲ |
یارانه مرحله ۲۸- خرداد ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۳/۹۲ |
یارانه مرحله ۲۹ – تیر ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۴/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۰ – مرداد ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۵/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۱ – شهریور ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۶/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۲ – مهر ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۷/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۳- آبان ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۸/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۴ – آذر ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۴/۹/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۵ – دی ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۱۰/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۶- بهمن ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۱۱/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۷- اسفند ۱۳۹۲ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۰/۱۲/۹۲ |
یارانه مرحله ۳۸- فروردین ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۱/۹۳ |
یارانه مرحله ۳۹- اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۲/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۰- خرداد ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۳/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۱- تیر ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۴/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۲- مرداد ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۵/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۳- شهریور ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۶/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۴- مهر ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۷/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۵- آبان ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۲/۸/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۶- آذر ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۹/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۷- دی ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۱۰/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۸- بهمن ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۱۱/۹۳ |
یارانه مرحله ۴۹- اسفند ۱۳۹۳ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۱/۱۲/۹۳ |
یارانه مرحله ۵۰- فروردین ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۳/۱/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۱- اردیبهشت ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۵/۲/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۲- خرداد ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۳/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۳- تیر ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۶/۴/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۴- مرداد ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۵/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۵- شهریور ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۶/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۶- مهر ماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۷/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۷- آبانماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۸/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۸- آذر ماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۹/۹۴ |
یارانه مرحله ۵۹- دی ماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۲۷/۱۰/۹۴ |
یارانه مرحله ۶۰- بهمن ماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹۴/۱۱/۲۷ |
یارانه مرحله ۶۱- اسفند ماه ۱۳۹۴ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹۴/۱۲/۲۱ |
یارانه مرحله ۶۲- فروردین ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹۵/۰۱/۲۷ |
یارانه مرحله ۶۳- اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹۵/۰۲/۲۷ |
یارانه مرحله ۶۴- خرداد ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | ۹۵/۰۳/۲۷ |
یارانه مرحله ۶۵- تیر ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | |
یارانه مرحله ۶۶- مرداد ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | |
یارانه مرحله ۶۷- شهریور ماه ۱۳۹۵ | ۴۵۵۰۰۰ | |
جمع |